ملکوم آرنولد
آرنولد در سال 1921 در نورتامتون متولد شد. ساز اصلی او ترومپت بود. شهرت ملکوم آرنولد بیشتر به خاطر سنفونیهای اوست و موسیقی متن تعدادی بیشمار فیلم
عنوان این وبلاگ را از دکتر بنیاحمد وام گرفتهام، مدیر دبستانم "جهان تربیت" و از اولین آموزگارانم
آرنولد در سال 1921 در نورتامتون متولد شد. ساز اصلی او ترومپت بود. شهرت ملکوم آرنولد بیشتر به خاطر سنفونیهای اوست و موسیقی متن تعدادی بیشمار فیلم
در متون نو و کهنه فارسی، از نثر و علیالخصوص نظم، تکرار از بدعتهایی است که فصاحت نمیزداید، سهل است، خوشآهنگ و زیبا و روان میکند نوشته را. نمونه واضح آن ردیف(1) در شعر کلاسیک، که تکرار یک یا چند کلمه است بعد از قافیه، مانند
خـلوت گزیده را به تماشا چه حاجـت اسـت
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
که در آن تماشا و صحرا قافیهاند و چه حاجت است ردیف است
اما آنچه بیشتر مورد نظر این یادداشت است، برای احتراز از تکرار، فرمولهایی رواج یافته که گاه واقعا نوشته را زشت و ناموزون میکند. پرتکررترین آنها، استفاده از "میباشد"، "میگردد"، و "مینماید" است به جای "است"، "میشود"، و "میکند"، به ترتیب
اول آن که معنی دو مورد از این جایگزینها با اصل فرق دارد. گردیدن چرخیدن افاده میکند و نه شدن، و نمودن مفهوم نشان دادن دارد و نه کردن. میباشد البته از دیرباز به کار رفته و غلط نیست، هر چند زیبا هم نیست
دوم، نوشتهای فصیحتر است که به گفتار نزدیکتر باشد، به گمان من. در محاوره میگوییم برادرم اینجاست ونه اینجا میباشد (میباشه)، میگوییم خوشحال شدم و نه خوشحال گردیدم، میگوییم این کار را میکنم و نه این کار را مینمایم
سوم، به قدری این سه جایگزین بی تامل و تعمق به کار رفتهاند، که دیگر اصل مطلب، یعنی احتراز از تکرار فراموش شده. نمونهای ببینید: "... اما ترجیح دادم آن را تا چندین سال پس از مرگش به تعویق بیندازم، بلکه تلخی و اندوه مرگ نابهنگامش در خاطر دوستدارانش کمرنگ گردد و بتوانم مراسم تجلیل باشکوهی را به روح استیو و هنرش تقدیم نمایم." میبینید که گردد و نمایم بی تکرار و سابقه در جای شود و کنم نشسته و جمله را زشت و سنگین کرده. در مراسلات اداری که زندهیاد خانلری یاجوج و ماجوج میخواند، داستان غمانگیزتر است. آقای مدیری که نامهای دریافت کند بی "میباشد" و "میگردد" و "مینماید"، آن را با اطلاع ناچیز و تصور منجمد خود سبک میشمارد و فرستنده را بیسواد فرض میکند، و چه راحت این "بیسوادی" در فرهنگ جدید عامه به کار میرود
توضیح (1) ردیف را به زودی در مبحث قافیه در بلاگ ادبی "ای–دیوان" شرح خواهم داد
Gran Chacona, 2:44 Mins. 670 Kb
La Perra Mora, 2:47 Mins. 680 Kb
Villano, 2:47 Mins 680 Kb
اوريانا فالاچی در ماه ژوئن سال 1929 در شهر فلورانس متولد شد و در جريان جنگ دوم جهانی به چريكهای مخالف دولت فاشيست اين كشور پيوست. وی در حالی كه هنوز به سن بيست سالگی نرسيده بود حرفه روزنامهنگاری را برگزيد و از اواسط دهه 1960 به عنوان خبرنگار جنگی به فعاليت پرداخت. فالاچی در اين شغل گزارشهايی از جنگ ويتنام، جنگ هند و پاكستان، جنگ اعراب و اسرائيل و جنگهای آمريكای لاتين تهيه كرد
اما فالاچی بیشتر شهرت خود را مديون مصاحبههای جنجالي با بسياری از شخصيتها و رهبران كشورهای جهان است. شيوه مصاحبههای فالاچی كه از آن با عنوان روشی تهاجمي و گزنده ياد میشود، باعث شد تا گفتگو با وی نوعی چالش برای سياستمداران باشد و به نوبه خود باعث افزايش شهرت او شود
از جمله كسانی كه اوريانا فالاچی با آنان مصاحبه كرده میتوان از محمد رضا پهلوی آخرین شاه ايران، آيتالله خمينی، ذوالفقار علی بوتو رهبر پيشين پاكستان، ياسر عرفات رهبر سابق فلسطين، معمر قذافی رهبر ليبی، اينديرا گاندی نخست وزير پيشين هند، و هنري كيسينجر وزير سابق امور خارجه ايالات متحد نام برد. این مصاحبهها جوايز متعددی در زمينه روزنامهنگاری نصيب وی كرد
از اوريانا فالاچی علاوه بر گزارشها و مصاحبههای متعدد حدود شانزده جلد كتاب باقی مانده كه به بسياری از زبانهای مختلف ترجمه شدهاند. كتابهای جنس ضعيف، پنهلوپه به جنگ میرود، اگر خورشيد بميرد، زندگی جنگ و ديگر هيچ، به كودكي كه هرگز زاده نشد، و مصاحبه با تاريخ به فارسی ترجمه شدهاند